نمونه های شعر استاد:

استاد سرآهنگ، طبع شعری داشت و گاه شعر می سرود. با تأسف که تا هنوز مجموعه ی شعر های استاد سرآهنگ، به صورت منظم گردآوری نشده است. چند نمونه ی شعر او:

۱-مرثیه ی استاد سرآهنگ به مناسبت حادثه تصادم موتر و مرگ استاد شیدا:

شد اندوه و ماتم ز دوران پدید

بر اهل طرب نوبت غم رسید

چه پیش آمد از گردش آسمان؟

که از بزم ما عیش دامن کشید

چه غوغا به پا شد به بزم هنر؟

که از چشم اهل طرب خون چکید

چه خار ستم دامن دل گرفت؟

که از غصه خلقی گریبان درید

ندانم چه آورد حکم قضا

که غازی به حسرت شد آخر شهید

ز شیدا و شیدایی او مپرس

که جانم ز اندوه بر لب رسید

چه اندوه بار است و مرگ جوان

خصوصا که باشد جوانی رشید

ز جور زمانه چه بر من گذشت

چنین غم ز دور فلک کس ندید

شد از غصه و درد دل ها کباب

که تا گوشم این نغمة غم رسید

سرآهنگ در دل غم و درد داشت

از این حادثه درد او شدید

۲-غزل استاد سرآهنگ به مناسبت دریافت لقب شیر موسیقی در آخرین سفرش به هندوستان:

با افتخار وارد خاک وطن شدم

چون عندلیب باز به سوی چمن شدم

در میهن عزیز ز دیدار دوستان

همداستان لاله و سرو و سمن شدم

عزمم کشید جانب حیرت سواد هند

خلوت گزین شوق بودم، انجمن شدم

در مکتب حقایق و در مجمع فنون

شاد و موفق از کرم ذوالمنن شدم

با آن همه علالت و رنج و فسرده‌گی

منظور طبع قاطبۀ اهل فن شدم

در نزد اهل علم ز القاب معنوی

“کوه بلند” بودم و “شیر” دمن شدم

شکر خدا که در ادبستان علم و فن

باری قبول مجمع اهل سخن شدم

این آخرین شعر استاد سرآهنگ سرتاج موسیقی است که پس از دریافت لقب “شیر موسیقی” از جانب دانشگاه اله آبادِ هند و بازگشت به وطن سروده شده است. استاد در آخرین مصاحبۀ خود در بستر بیماری از دریافت این لقب با برنامۀ “هفت اورنگ” رادیو، صحبت کرده است.

۳-شعری از استاد که به آواز خودش در رادیو ثبت شده است:

دارد ز غمت خاطر ناشاد سرآهنگ

دل کاش به دست تو نمی‌داد سرآهنگ

در محکمۀ عشق زند داد ز دستت

دیده­ست ز تو این همه بیداد سرآهنگ

آتش به دلش می‌زنی و خواب به چشمش

آخر شود از دست تو برباد سرآهنگ

هر چند به گوشت نرسد شور و نوایش

کی می‌شود از دام تو آزاد سرآهنگ

عکس رخ دلدار بود قطرۀ اشکش

از بس که در این فن شده استاد سرآهنگ

۴- استاد در هنگامی که در حالت بیماری، تهمری “می‌نی لاکهون کی بهول سهی” را در رادیو ثبت می‌کرد و در همان شب روز تازه از سفر پر دستاورد با دو مدال برگشته بود، سرود:

گشتم اسیر دلبرک خوش خطابکی

گه لطف می‌کند به من و گاه عتابکی

مطلب به عاشقیست به هر صورتی که هست

دلبر اگر سفید نباشد سیاه­گکی

هر چند مریض و پیر شدم باز هم ببین

آورده ام برای شما دو مدالکی

 

۵-روزم به غم و شب به الم می گذرد

عمرم همه در محنت و غم می گذرد

سرمایه ی عمر من همین یک دو دم است

افسوس که بی تو دم به دم می گذرد

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا