پیام استاد الطاف حسین سرآهنگ به محفل رونمایی کتاب جان خرابات:

جان خرابات
(زنده‌گی و هنر استاد سرآهنگ سرتاج موسیقی)
دیدگاه داکتر سیاسنگ
این کتاب به همت و پشتکار داکتر حمید هامی آماده شده است و دارای هفت فصل است:
یک: خود زیست‌نامه و دیدگاه‌ها
دو: خبر مرگ و خاطره‌ها
سه: شناس‎‌نامه
چهار: درس‌های رادیویی – قانون طرب
پنج: سبک و مکتب
شش: آفرینش‌های رادیویی و تلویزیونی
هفت: یادداشت‌نگاری بر تصاویر

 

داکتر هامی در دیباچه نگاشته است: «در جریان نوشتن “جان خرابات” بارها گریسته‌ام. باور دارم که با درک شخصیت بزرگ آن هنرمند والامقام هرخوانندۀ آگاه با تصویر کردن وضعیت بارها به گریه خواهد افتاد.»
تا ده برگ‌ میان ۱۸۰ و ۱۹۰ را نخوانده بودم، نمی‌دانستم که خوانندۀ این اثر چرا باید به گریه افتد. فشردۀ دو یادداشت را می‌آورم (متن کامل را می‌توانید در “جان خرابات” بخوانید) تا دریابید که گاه آسمان بدون ابر نیز می‌بارد:
۱
استاد سرآهنگ در بازگشت از پاکستان در دعوتی در یکی از هوتل‌های بزرگ اسلام‌آباد اشتراک می‌کند که بوتو آن را به افتخار هنرمندان اشتراک کننده در کنفرانس ترتیب داده بود. به استاد سرآهنگ می‌گویند: “یک اکادمی موسیقی به نام خودت تأسیس می‌کنیم. همین‌جا باش تا علاقه‌مندان هنر خودت را بیاموزند. شنیده‌ایم که در کابل خانه و موتر هم ندارید. خانه و موتر هم به شما می‌دهیم. می‌توانید با خانواده در همین‌جا زنده‌گی کنید”.
استاد در جواب می‌گوید: “کی گفته که موتر و خانه ندارم؟ به خدا قسم اس اگه تعداد خانه‌ها و موترهای خوده بفهمم. وختی از خانه بیرون میشم، هر موتر توقف می‌کنه که استاد کجا به خیر که ما برسانیمت. به هر جای افغانستان که میروم، نوبت نمی‌رسه که شب را در کجا باشم. این‌ها همه موترها و خانه‌های مه هستن. مه تابعیت خود به افغانستانه بسیار دوست دارم و نمیتانم مملکت خوده ایلا بتم و د دگه جای زنده گی کنم”. (صفحۀ 182)
۲
هوتل آریانا/ کابل، میزان ۱۳۶۸ خورشیدی
محفلی به مناسبت هفتادودومین سالگرد تولد استاد سرآهنگ برگزار گردید. پس از برگزاری محفل، استاد الطاف حسین سرآهنگ تمام جوایز، مدال‌ها، وسایل موسیقی، دیپلوم‌ها، اسناد، تصاویر تاریخی، روزنامه‌ها، چپن زری و یک دست لباس ویژۀ استاد سرآهنگ را به اتحادیۀ هنرمندان اهدأ کرد. سید یعقوب وثیق رئیس رادیوتلویزیون و مهندس حیدر پردیس رئیس اتحادیۀ هنرمندان، “نمایشگاه دایمی افتخارات استاد سرآهنگ” را در آن اتحادیه افتتاح کردند و آثار به نمایش گذاشته شدند.
نمایشگاه دایمی افتخارات استاد سرآهنگ را در حالی در اتحادیۀ هنرمندان گشایش دادند که در آن 60 سند، شامل مدال‎‌‌ها، القاب هنری، نشان‌ها و تحایفی که استاد در حیات هنری خود به دست آورده بود، به نمایش گذاشته شود. به همین بهانه تمام مدال‌های طلا و نقره، کپ‌ها، چپن زرکاری شده – تحفۀ کنسرت بخارا – تمام تصاویر یادگاری و تاریخی، قاب زمرد-نشان پروفیسوری، داکتری و ماستری موسیقی با سایر تحایف استاد سرآهنگ را از خانواده‌اش تسلیم شدند.
… همه به تاراج رفته اند. سه دهه از سرقت آن‌همه اسناد و افتخارات سپری می‌شود. تا امروز رد پای آن‌ها پیدا نشده است. (صفحۀ 190)
داکتر هامی ننوشته که تاراج‌گران چه کسانی بودند، ولی می‌دانیم چپاول‌گرانی که هزاران دیپوی اسلحه، بانک‌ها، گدام خزانۀ چندین وزارت‌خانه و یافته‌های طلاتپه در زیرزمینی ارگ را رها کرده، اتاق مخصوص “نمایشگاه دایمی افتخارات استاد سرآهنگ” در انجمن هنرمندان افغانستان را غارت کردند و به داشته‌های گران‌قیمت اتاق‌های دیگر انجمن دست نزدند، نمی‌توانند آدم‌های ناآگاه و تشنۀ پول و طلا و به بیان دیگر “سارقین معمولی” باشند.
چگونگی گردآوری و نگارش “جان خرابات” نشان می‌دهد که برداشتن وزنۀ چنین کار سنگین توانایی و شکیبایی فراوان می‌خواهد: از زیر و رو کردن هزاران هزاران صفحۀ اصلاح، انیس، ژوندون، پشتون‌ژغ، آواز، سباوون، اخبار هفته، هنر، کابل تایمز تا به نوشت آوردن ده‌ها کلیپ رادیویی، تلویزیونی، یوتیوب با یادها و خاطرات شفاهی از زبان خانواده، دوستان و دوست‌داران در رابطه با زندگی و هنر استاد سرآهنگ.
سپاس از داکتر حمید هامی که با این تحفۀ گران‌بها زمستان مان را هوای بهارانه داد.
کانادا، نهم دسمبر ۲۰۲۱

 

 

 

جانِ خرابات؛ یکی داستانی‌ست پر از آب چشم

دیدگاه کاوه آهنگر

حمید هامی با نوشتن «جانِ خرابات» عرض ارادتی کرده است به پیشگاه هنر استاد بزرگ سرزمین ما استاد محمدحسین سرآهنگ. برای خواننده، این کتاب معرفی کنندۀ زنده‌گی و کارنامه های استاد سرآهنگ است، اما مؤلف این کتاب را بدین نیت ننوشته است؛ هامی این کتاب را نوشته است تا عرض اخلاصی کرده باشد به پیشگاه استاد سرآهنگ، آن سرآمد سرهنگان موسیقی کشور.
نویسنده در مقدمۀ کتاب می‌گوید: از آغاز می‌دانستم که از عهدۀ این کار بزرگ بر نمی‌آیم؛ اما پس از مشوره با استاد شریف غزل به همین باور شدم که هرچند کوششی نارسا برای شناساندن آفتاب باشد، حیف است اگر ننویسم.
و آفتاب آمد دلیل آفتاب
آفتاب به معرفی نیاز ندارد، اگر ما تلاشی در پیشگاه خورشید می‌کنیم، آن تلاش عرض اخلاصی است از ما به آن سرچشمۀ نور و روشنایی، و برای همین است که جانِ خرابات عرض اخلاصی از است هامی به پیشگاه آفتاب موسیقی سرزمین ما.
در این کتاب زوایای خیلی پنهان زنده‌گی استاد آشکار می‌شود. از آنجایی که هامی با استاد شریف غزل، خواهرزاده و شاگرد استاد دوستی و رفاقت دیرین دارد، این امکان را داشته است که روایت های ثقه و دست اول را از خانوادۀ استاد در مورد زنده‌گی و فعالیت های هنری استاد سرآهنگ بدست بیاورد، ضمناً دسترسی هامی به آلبوم عکس های خانواده‌گی استاد مزیت دیگریست این که رفاقت برای او به ارمغان آورده است.
در فصل نخست کتاب قسمت اعظم مصاحبه ها و گفتگوی های استاد با رسانه های داخلی و خارجی به شمول رسانه های نوشتاری، شینداری و دیداری درج شده اند. با این که ما در این بخش شاهد تکرار برخی موضوعات هستیم که ناشی از پرسش های هم‌سان مصاحبه کننده‌‌گان رسانه های مختلف در موقعیت های زمانی متفاوت است، اما هر مصاحبه و هر گفتگوی استاد ملاحت خاص خود را دارد. به ویژه این که هامی کوشیده است لحن گفتاری استاد را که لهجۀ شیرین و فصیح فارسی کابلی است، حین به نوشتار در آوردن گفتگو های رادیویی و یا تلویزیونی استاد رعایت کند؛ می‌پنداری که استاد از ورای برگ های کتاب با تو حرف می‌زند.
فصل بعدی اختصاص یافته است به دیدگاه ها و نظریات هنرمندان، شاعران، ادیبان و دولتمداران کشور در مورد شخصیت و هنر استاد. این فصل اما با روایت تلخ مرگ استاد آغاز می‌شود.
در فصل های سوم تا پنجم نویسنده با دید ژرف به زنده‌گی و فعالیت های هنری استاد پرداخته است. در این بخش است که ما با تاریخچۀ مکتب پتیاله، استادان بزرگ این مکتب و با نوآوری های استاد سرآهنگ در این سبک موسیقی و در مجموع خدمتی که استاد به موسیقی کشور ما کرده است، آشنا می‌شویم.
نویسنده با حوصله‌مندی تمام در این کتاب فهرست تقریباً کامل آهنگ های استاد را آورده است و هر آهنگ را با جزئیاتی مانند شعر، نوع آهنگ، محل ثبت، تاریخ ثبت و شماره نوار در آرشیف رادیو و تلویزیون افغانستان، در آن فهرست درج کرده است.
در جانِ خرابات ما همراه با نویسنده در محضر استاد بزرگی قرار می‌گیریم؛ استادی که خود قلۀ بلند موسیقی بود، اما در همۀ عمر خویش از آموزش دست نکشید؛ سال های جوانی و شباب را در شرایط خیلی دشوار صرف آموختن موسیقی کرد و آنگاه که موسیقی را فراگرفت و سرآمد همه هرمندان گردید، رفت در کلبۀ جناب قندی‌آغا شاگرد مکتب حضرت بیدل گردید. در استاد سرآهنگ موسیقی و شعر بیدل با هم چنان در آمیخته اند که دشوار است این دو را از هم جدا کرد. استاد شعر بیدل را با موسیقی غزل و کلاسیک چنان پیوند زد که به قول مولانا قربت:
بی تکلف همه مدهوش شوند در محفل
چون سرآهنگ شود نغمه سرای بیدل
بخش جالب کتاب روابط استاد با دربار، شخص ظاهرشاه، حلقات قدرتمند دربار به ویژه محمد داوود خان و بعد حکومت حزب دموکراتیک خلق را تشکیل می‌دهد.
در این میان اما ظاهر شاه قدردان‌ترین حاکم افغانستان است که به استاد احترام فراوان قایل بوده است، دیگران کوشیده اند از استاد برای اهداف سیاسی خود استفاده کنند.
و اما برخورد نظام حاکم در سال های پسین عمر استاد با این هنرمند بزرگ؛ هنرمندی که در سرزمین پهناور هند به او احترامی در حد احترام به رب‌النوع موسیقی داشتند، چیزی شبیه برخورد ط ا لبان با تندیس های بودای بامیان بود. از عضویت اجباری استاد در جبهه ملی پدر وطن که آقای سلیمان لایق در رأس آن بود، تا تقلب در دعوت‌نامه کنسرت استاد که ظاهراً بخاطر کسب افتخارات هنری توسط استاد در هندوستان برگزار شده بود، اما در متن نوشته بودند که کنسرت به «شادمانی سومین سال‌روز انقلاب ظفرمند ثور و بازگشت افتخار آمیز استاد» برگزار می‌گردد، تا تاراج و غارت افتخارات استاد که شامل مدال های طلا، قاب زمرد نشان و آن چپن ظریف و زیبای زرکاری شده که تحفه‌ی بود از بخاراییان به پاس هنرمندی استاد، تا مجبور بودن استاد در حالت بیماری قلبی برای ثبت آهنگ در استدیو های رادیو صرف بخاطری که شرایط قرار داد استاد با رادیو چنین حکم می‌کرد، تا غارت بودجه بنای مقبرۀ استاد همه نشان می‌دهند که نظام حاکم در برخورد خویش با استاد تفاوتی نسبت به رفتار ط ا لبان در برابر تندیس های بودا نداشت.

روان استاد شاد و هنرش جاودان باد!

 

برنامه ی رادیوی بی بی سی در چهلمین سالگرد وفات استاد سرآهنگ و معرفی کتاب جان خرابات:

 

با خرابات نشینان ز کرامات ملاف!

دیدگاه احمد ضیا کچکنی

مطالعه کتاب «جان خرابات» نوشته دوکتور حمید هامی را تمام کردم. کتاب از سرگذشت، شخصیت، هنر و دستاورد های هنری مرحوم استاد محمد حسین سرآهنگ حکایت می‌کند.
از لابلای کتاب بر خلاف تصو حاکم در جامعه، استاد را شخص متواضع، غریب نواز، فقیر مشرب، عیار، وطن‌دوست، عارف، بیدل‌شناس،‌ خانقاه نشین و مونس دربار نشینان یافتم.‌
استاد سرآهنگ از طفولیت نزد پدر مرحوم شان، استاد غلام حسین خان آموزش موسیقی را آغاز کرد. به سن ۱۳ سالگی به هند رفت، نزد استاد عاشق علی خان، علم بردار مکتب «پتیاله» شاگرد شد و ۱۶ سال ریاضت کشید.
استاد سرآهنگ را به جرات می‌توان با سوادترین آواز خوان عرصه موسیقی افغانستان شُمرد که افتخارات بزرگی را نصیب مردم و کشورش ساخته است.

مطالعه «جان خرابات» را به علاقمندان موسیقی کلاسیک و دوستداران آواز و هنر استاد سرآهنگ توصیه می‌کنم.

 

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا