مصاحبه با مددی، پشتون ژغ، اول سرطان ۱۳۵۱ خورشیدی

به اساس وعدۀ قبلی، همراه با عکاس مجلۀ پشتون ­ژغ وارد منزل استاد سرآهنگ شدم. الطاف حسین پسر استاد سرآهنگ ما را به اتاق مطالعۀ استاد رهنمایی کرد. بعد از عرض احترام و محبتی که استاد نسبت به من و عکاس مجله نمود، در حالی که کلیات بیدل رح رو به رویش قرار داشت و عینک مخصوص مطالعه را در چشم داشت، رو به من نموده گفت:

– بیایید که چه خوب شعری یافته ام.

– شما همیشه شعر‌های خوبی می‌یابید.

کنار استاد نشستم و استاد شروع به خواندن این شعر از کلیات ابوالمعانی بیدل نمود:

پُرمفلسم به من چه نــوا می‌توان رسانـد

جایی نرفته ام که دعا می‌توان می‌رساند

وقتی به این بیت رسید:

ای ساکنان میکده! ننگ ترحم است:

ما را اگر به خــانۀ ما می‌توان رســاند

رو به من نموده گفت:

معنای این بیت را خو فهمیدید که مقصد بیدل صاحب از آن چیست؟

  • اگر روی آن توضیحی بدهید، بهتر به مفهومش خواهم رسید.

و استاد برای چند لحظه عینک را از چشم برداشت و چنین توضیح داد:

بیدل صاحب در این بیت از ساکنان میکده می‌خواهد که اگر آرزو دارند به او رحم کنند، او را از میکده بیرون نکنند و به حال خودش بگذارند و بردنش را به منزل ننگِ ترحم می‌داند.

بعد از آن که استاد شعر را تا آخر خواند و به تحلیل چند بیت از آن پرداخت، گفت:

بنویسید که من در شعر بیدل و رسیدن به مفاهیمش، شاگرد جناب عبدالحمید خان مشهور به “قندی آغا” می‌باشم. همان طوری که در موسیقی نخست شاگرد پدر مرحومم و بعد شاگرد استاد فقید عاشق علی خان بودم.

استاد محمد حسین سرآهنگ که ۵۲ سال قبل[۱] در گذر خواجه خوردک کابل چشم به دنیا کشوده و موسیقی را نخست از پدر هنرمندش استاد غلام حسین آموخته و بعد مدت شانزده سال در هند زیر نظر استاد عاشق علی خان مرحوم تحصیلاتش را در موسیقی ادامه داده است. در پاسخ این سوال که چه عاملی موجب شد بار دیگر همکاریش را با رادیو آغاز کند، چنین توضیح داد:

جلالتمآب محترم شاغلی عباسی در نخستین هفته ­ای که به حیث وزیر اطلاعات و کلتور به کار آغاز نمودند، مرا به دفتر کار خود احضار نمودند و از من خواستند تا فعالیت هنریم را در رادیو از سر بگیرم، من هم قبول کردم ولی مدتی گذشت و مریضیی که عاید حالم شده بود مانع آن می‌شد تا به این آرزو جامۀ عمل بپوشانم. بار دیگر نیز جناب رئیس رادیو افغانستان کسانی را به منزل من فرستادند و از من خواهش نمودند که به رادیو بیایم. در این مورد خواهش طبیب مهربان و دوست عزیزم سید احسان رشتیا که تداوی‌های مریضی‌های اخیرم را ایشان به صورت رایگان و افتخاری[۲] را به عهده گرفتند و مرا برای همیشه ممنون ساخته‌اند  نیز موثر افتاد و همین که تکلیف مریضی­ ام رفع شد، به رادیو رفتم و در همان روز اول مراجعه به رادیو آهنگی ثبت نمودم که شام آن روز از رادیو افغانستان نشر شد و اکنون به صورت منظم در روز‌های معینه به رادیو می‌روم.

  • باز هم مثل گذشته به تهیۀ پروگرام‌های د آهنگونو محفل “محفل آهنگ ها” و کلاسیک موسیقی[۳] می‌پردازید؟

جواب داد:

گرچه به اساس قراردادی که با من در رادیو بسته شده، من مکلف هستم تا پنج آهنگ جدید در هر ماه به آواز خود و دیگر خواننده گان قراردادی رادیو تهیه نمایم، ولی سعی خواهم نمود که آن پروگرام‌ها نیز دوباره احیا گردد؛ اما در این اواخر پروگرام نیم ساعتۀ دیگری را از طریق امواج رادیو به شنونده ­گان عزیز تقدیم می‌دارم که آهنگ‌های سرآهنگ “د سرآهنگ آهنگونه[۴]” نام دارد…

از استاد که همه ساله جهت اشتراک در کنفرانس‌های موسیقی هند دعوت به عمل می‌آید، در مورد سفر‌های هنری سال جاری سوال نمودم و ضمناً خواهش کردم تا در مورد القاب هنری که در مجامع هنری برای هنرمندان داده می‌شود، توضیحاتی بدهد و استاد در پاسخ من گفت:

در مورد اشتراکم در کنفرانس‌های موسیقی در خارج باید بگویم که دیگر این یک تعامل شده که هر سال از من دعوت بکنند و من هم جواب منفی نمی‌دهم و همان طوری که می‌دانید هر سال در این کنفرانس‌ها اشتراک می‌کنم و افتخاراتی برای خود و کشور خود کمایی می‌نمایم. امسال هم تا چند ماه دیگر دعوتنامه‌ها برایم خواهد رسید که انشاالله در کنفرانس‌ها اشتراک خواهم نمود و اما در مورد القابی که برای هنرمندان می‌دهند باید بگویم که این القاب زیاد است و من در مورد قسمتی از آن در رسالۀ موسیقی که به نام “قانون طرب” تألیف نموده ­ام و در سال ۴۹ در مجلۀ پشتون­ ژغ چاپ شده، نام برده و اینک باز هم در این مورد معلوماتی به صورت فشرده در اختیار شما می‌گذارم. “خان ­صاحب” برای کسی می‌گویند که در موسیقی دسترسی دارد. “ماستر” لقب کسی است که هارمونیه یا کلارنت را خوب می‌نوازد و یا “شف ارکستر” باشد. “نایک” کسی را می‌گویند که مخترع راگ‌ها باشد و ابتکاری در موسیقی نموده باشد. چنان­چه، تانسین، بیجو باورا و گوپال از نایک‌های معروف بودند. بعضی القابی هم است که تا حال صرف یک نفر به کسب آن مؤفق شده؛ مثلاً برای استاد فیاض خان لقب “آفتاب موسیقی” داده بودند. عبدالرحیم خان لقب “پروفیسوری” داشت و به همین ترتیب القاب دیگری نیز موجود است که در آن جمله “سرتاج موسیقی” لقب من است که سال گذشته این افتخار در هند نصیب من شد. البته القاب دیگری هم است از قبیل تان رس، گندرب، پندت، استاد و غیره که من در رسالۀ موسیقی “قانون طرب” به تشریح آن‌ها پرداخته ­ام.

 

موضوع را عوض می‌کنم و بار دیگر می‌آیم بر سر مطلب موسیقی و خطاب به استاد می‌گویم:

در مورد حاکمیت خود در سرودن راگ‌ها و این که کدام راگ‌ها بیشتر مورد علاقۀ شما است، ممکن است چیزی بگویید؟

راگ هایی را که من تا کنون آموخته ام، به همۀ آن‌ها به یک اندازه علاقه دارم و حاکمیت من در اجرای همۀ آن‌ها یکسان است. این درست نیست که بعضی‌ها مثلاً می‌گویند که من راگ درباری را بهتر از دیگر راگ‌ها می‌خوانم؛ شاید من یک راگ ثقیل را از نگاه کیفیت و کمیت راگ به همان سویه خوب بخوانم که درباری را می‌خوانم؛ ولی چون این راگ ثقیل به ذوق شنونده برابر نیست و برعکس راگ درباری را دوست دارد، فکر می‌کند که من درباری را خوب می‌خوانم.

در مورد خواننده­ گان رادیو افغانستان، طرز کار و آیندۀ هنری شان نظر استاد را می‌خواهم، می‌گوید:

آنانی که در موسیقی خود را به جایی رسانیده‌اند و کار شان بر اصول علمی استوار است، طبعاً آیندۀ درخشانی  دارند که من در این دسته صرف از استاد هاشم طبله نواز معروف کشور می‌توانم نام ببرم، چه او واقعاً صاحب استعداد درخشانی است و در ساحۀ هنرش خود را به جایی رسانیده که از عهدۀ هنرنمایی در حلقه‌های هنری داخل و خارج کشور به خوبی برامده می‌تواند؛ و اما در مورد دیگر هنرمندان و مخصوصاً عده­ ای از خواننده­ گان امروزی باید بگویم که من امید زیادی به آیندۀ شان ندارم، چه این‌ها گل‌های خودرویی‌ اند که یک نسیم بهاری و یک باران موسمی به آن‌ها رشد و نمو می‌بخشد. من در مورد آیندۀ شاگردی امیدوار می‌باشم و می‌توانم قضاوت نمایم که استادش معلوم باشد، مکتبش معلوم باشد و سبک هنریش معلوم باشد.

 

یادداشت ها:

[۱] نظر به تاریخ این مصاحبه و سخن خبرنگار، سال تولد استاد سرآهنگ ۱۲۹۹ خورشیدی است.

[۲]  استاد خوانندۀ معروف دربار و گویا مورد تفقد پادشاه بود؛ چگونه است که مداوای او را یک طبیب و دوست شخصی او به عهده می گیرد. چنان می نماید که این تفقد‌ها فقط از سر نیازمندی به شنیدن استاد و لذت بردن از هنر او بوده است. ورنه بیماری استادی به این بزرگی باید مورد رسیده گی ویژه قرار می گرفت.

[۳]  با آن که تصور می شود برنامه‌ها در سال ۱۳۵۵ خورشیدی آغاز یافته باشد، اما از این مصاحبه بر می آید که برنامه های درسی استاد در ۱۳۵۱ خورشیدی و حتا پیشتر از آن نیز جریان داشت. مجلۀ پشتون ژغ که فهرست برنامه های دو هفته ای رادیو را نشر می کرد نیز گواه این گفته است.

[۴]  این برنامه‌ها به علت آن که فقط یک بار پخش شده، ناشناخته مانده اند.

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا